۱۳۹۰/۰۷/۱۸

تحریم فعالانه انتخابات؛ پیشنهاد هسته مرکزی ائتلاف ٢۵ بهمن


راهبرد ما پس از خرداد90

می‌گویند از صد گذر کرده  ، شاید بیشتر ، از آنگاه که نسیم آگاهی بر مردمانی از این دیار وزیدن گرفت و افقی دورتر نیز در نگاه ما جای گرفت. نگاهی که به داشته
ها پیبرد و بیشتر خواست؛ برای خود ، آیندگان و برای ایران. تا کنون اما به ایستگاهی مطلوب  نرسیدهایم. ما این روزها گرفتار یافتن دلیل شده ایم. این را به قطع یافته ایم که درد از خودمان است. مقصد را به روشنی ترسیم نمی کنیم و از پس شوری به راه می افتیم ، درد آنجاست که در نیمه راه نیز از همراهی باز می مانیم...
تا حدود 5 ماه دیگر نمایشی در جریان است که اگر تدبیری نزد حاکمان و یا مقاومتی پی‌گیر نزد ما باشد ، باید صحنه ای برای انتخاب نمایندگان واقعی ملت و فرصتی برای پیشرفت ایران باشد. اما ، افق تیره به نظر می رسد.
بدون شک مقصد نهایی ما انتخاباتی آزاد و شفاف است که حق یک ملت برای تعیین راه آینده‌ی این دیار است. دو مانع این مقصود ، نخست خودمان و دیگری حاکمیتی تمامیت خواه است. اکنون در میانه راهی برای یادگرفتن آزادی و درکنار آن برداشتنِ روحیات تمامیت خواهانه هستیم. نگاه به تجارب پیشین ، همچون انتخابات مجلس چهاردهم شورای ملی و انتخابات ریاست جمهوری 88 به ما نشان می‌دهد که نباید صحنه را یکسره سفید و سیاه نمود و خط بطلان بر بخشی از فرصتها کشید. این دو نمونه گرچه هر یک در فضای متفاوتی رقم خورده اند اما زمینه ساز موفقیت های چشمگیری بوده اند.یکی تبلور خواستِ نمایندگان واقعی ملت شد و پایه های جنبشِ ملی شدن صنعت نفت را رقم زد و دیگری نقاب از حاکمیتی مزور برداشت و اینبار تبلور مجدد خواست‌های فروخورده‌مان شد.
فرصت پیشِ‌رو موجب شده تا گفتگوهایی در بین طیف های مختلف شکل گیرد. بیانیه انتخاباتی شماره1 شورای هماهنگی راه سبز امید نیز قدم مبارکی بود برای شکل‌گیری گفتگویی پویا و تصمیمی همه جانبه و یکصدا. تا کنون دو راهبرد شاخص مورد توجه قرار گرفته:گروهی از هموطنان حضور در این صحنه را از مدت ها پیش مردود دانسته و از تحریم سخن می گویند و گروهی دیگر هم می‌گویند تصمیم‌گیری و بحث درباره این موضوع زود است و با ارائه شرایط حداقلی به امید گشایش ، زمان را می گذرانند. به گمان ما باید هرچه زودتر تصمیمی واحد اتخاذ کرد تا ضمن حضور طیف های گوناگون ، بهره‌برداری حداکثری از این فرصت را نیز مهیا ساخت.
زمان می‌گذرد؛ تمام سنت ها و ارزش های جامعه‌مان درحال فنا است. فقر و فحشا و دروغ هر روز بیشتر و ملموس‌تر. پرونده انتخابات88 و فجایع پس از آن باز و سوال‌های بسیاری بی‌جواب مانده است. کشور با مدیریت غلط در حال نابودی‌ست و سیاست‌ِ خارجی غلط عرصه‌ها را یکی پس از دیگری تنگ‌تر می‌‌کند. فساد اقتصادی را نیز بیافزایید که در کشمکش‌های بین جناحی نمونه‌ی شاخصِ آن از پرده برون افتاده. برخوردها با عرصه رسانه پس از بهاری دروغین شدت یافته ، هرگونه حضور و صدای مخالف از مراسم ختم گرفته تا هموطنانی که نجات دریاچه ارومیه را فریاد می‌زدند؛ سرکوب می شود. اینها نشان می‌دهد که هیچ چیز در نزد حاکمیت تغییر نکرده.
فرصت پیشِ‌رو ، می‌تواند بستری برای آغاز اصلاح این آسیب‌های چشمگیر و شکل‌گیری جنبشی محرک باشد. ما گمان می‌کنیم هرچه زودتر باید با درایت نخبگان و فعالانِ عرصه‌های مختلف ، تصمیمی واحد برای استفاده حداکثری از این فرصت اتخاذ شود.
 پیشنهاد ما تحریم فعالانه است؛
در عین حال معتقدیم تجارب تاریخی ما را وادار می‌کند ، حتی در قبال چنین حاکمیتی راه را برای هرگونه گفتگو بازگذاریم.
اعتقاد ما بر این است هر تصمیمی می‌باید خواستِ شهدا و همراهان دربندمان و هزینه‌های سنگینی که خانواده هایشان می‌پردازند را موردتوجه قرار داده و چراغی روشن برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت مان و قدمی پیشرو در رسیدن به فردایِ روشن باشد.
هسته مرکزی ائتلاف 25 بهمن
*جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد های :
تهران مرکز
علوم و تحقیقات (تهران)
تهران جنوب
*انجمن اسلامی سبز دانشگاه تهران شرق
*گروه رسا(راه سبز امید)
* دانشجویان سبز دانشگاه اشرفی اصفهانی
*جمعی از دانشجویان دانشگاه شیخ بهایی اصفهان

۱۳۹۰/۰۲/۲۷

یک قدم نزدیکتر



شک نکنید و شرکت کنید.رسیدن به فردایی بهتر تنها از هم جهت شدن خواست ها و اراده هایمان ممکن است.
این نیز نخستین قدم:

۱۳۸۹/۱۱/۲۲

25بهمن -روز صدای مردم-روز بازگو کردن ناله ی مظلومان


 اینک همۀ ما در آستانه ی آزمونی بزرگ قرار داریم
25 بهمن -روز صدای مردم-روز بازگو کردن ناله ی مظلومان ، روز بگوش رسیدن فریاد مستضعفان ، روز بیداری جستن از ظالمان ، روز آه سرد مادران فرزند از دست داده ، روز پیمان بستن با شهیدان ، روز فریاد آزادی، روز رویش مجدد سبزه های ایران ، روز همبستگی و اتحاد مبارک باد.
25 بهمن آنچنان روز مبارکی در اتحاد ماست که ماجوانان را بر آن داشته است ، به امید روزی بهتر گردهم آییم و ائتلاف 25 بهمن را تشکیل دهیم.با این هدف که در این جامعه استبدادزده هیچ چیزی چون فعالیت های گروهی نمی تواند موانع راهمان را  برطرف کند. از این رو از تمامی فعالان دانشجویی نیز دعوت می کنیم برای برداشتن گام های موثر و هماهنگ تر برای فریاد آزادی با ما همراه شوند.
این روزها هر یک از ما در برابر امتحانی بزرگ قرار داریم. اگرچه صدا و خواست ما در میان طیف گسترده ایرانیان ناچیز است، اما بنا بر وظیفه ای که هر یک از ما ، در برابر شهدا و استواران دربند احساس می کنیم،آنچه را که به نظرمان می رسد با شما هموطنان گرامی در میان می گذاریم.  
نخست با هموطنانی که ما را فتنه گر می نامند.وابسته به بیگانه و دشمنِ دین و مردم می خوانند.، و راه ما را پایان یافته
می بینند و می گویند: چرا در میان صفوف ملت جدایی می اندازید؟
پاسخ می دهیم: بیایید برای یک بار هم که شده فضایی را برای شنیدن صدای معترضان یا عرصه ای را برای سنجیدن شمارِشان مهیا کنید.تمامیت خواهان ، ماه هاست خبر مرگ ما را در زمین و آسمان فریاد می زنند . چه مانورها ، نمایشگاه ها ، مراسم ها و . . . که برگزار کرده اند. این در حالی است که هر روز بر شمار زندانیان افزوده تر و حتی ساده ترین مراسم ها نیز لغو می شود .
اما گروهی بر طبل تفرقه می زنند که حضور و خواستی جز خود را تحمل نمی کنند. حضور سبزها در راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته و برخورد خشن و بازداشت های گسترده معترضان که یادتان نرفته . اگر براستی آنچه بود و هست فتنه ای بود و حال نیز مرده است، چرا بیم مهیا کردن فرصتی برای اعتراض وجود دارد. اگر حق شما هستید؟ اگر صداقت نزد شماست؟
اگر ما اندک هستیم؟ با یک بار فرصت برای بیان اعتراضات در رسانه ای عمومی و یا صحنه ای برای تظاهرات ، مهری بر مدعای خود بزنید .
هموطنان و همراهان راه سبز امید ، ایران امروز ما گرفتار استبدادی است که درمان آن کار یکی ، دو روز نیست. میدانیم دل هایتان بی صبرانه در تکاپوی رسیدن به فردا است . ما نیز چون شما هستیم . اما فکر می کنیم امروز نیازمند انقلاب و تحولی عمیق نه صرفاًدر میان سردمداران قدرت که در بین خودمان هستیم.نگاهی دقیق تر به محیط پیرامون ما گواه این است .
 به رواج دروغ و ریاکاری در این سال ها نگاه کنید.به مطلق نگری و سیاه و سفید کردن هایمان. به تعصب هایی که گاهی  روا میداریم بنگریم!
آری! اما چنین و چنان زخم هایی بر چهره ی جامعه جز به یک درمان چاره نمی یابد؛ دارو و درمانی چون آگاهی بخشی. همچنان که این موضوعات مطرح می شود ، این سوال برای خود ما هم پیش می آید که آگاهی بخشی تا به کی؟
به نظر ما چند جوانه و همراه شما آگاهی بخشی نه تنها پایانی ندارد بلکه برای گسترش و تعمیق آن در ایران ما نیاز به ظهور گسترده جنبش و پخش بذر امید است .
به این مرحله که می رسیم و سخن از ظهور جنبش تجلی می یابد ، نگرانی ست که ما را فرا می گیرد : مبادا عمق سیاست های تبعیض آمیز و ظلم های انجام گرفته در جامعه بیمار ِما آغازِ نمودِ خشمی باشد که منجر به تاریکی گسترده تری شود .
به این مشکلات پست تر بودن دیکتاتور های مارا مثلاً نسبت به دیکتاتور مصر نیز اضافه کنید.که در مصر اولین اقدامی که انجام شد قرارگیری تانک ها در مقابل موزه ملی مصر و حفظ سرمایه های دیارشان بود .
 و اما حاکمان ما زمانی که خود را در معرض نابودی می بینند می خواهند همه چیز را با خود به زیر بکشند .
حضور نیرو های لباس شخصی در میان معترضان پس از انتخابات و آتش زدن بانک ها و اموال عمومی توسط آنها را یادمان نرفته است.
با همۀ اینها اما با امید به حضور اندیشه های سبز و همراهی دو یار استوارمان -میرحسین موسوی و مهدی کروبی- و برای رسیدن به مقصدی روشن که اکنون خانواده های بسیاری داغدار از دست دادن جوانه هایشان در این راه پر فراز و نشیب اند و برخی نیز دلتنگ و نگران عزیزان دربندشان ، برخود واجب می دانیم در اوج سیاهی های این دیار قدمی برداریم،قدمی که جز با همراهی هموطنانی که دل در گروی فردای بهتر این دیار دارند ممکن نیست، و از این رو از مراجع  و علما عالیقدر استدعا داریم با حمایت از «روز صدای مردم» خاری در چشمان دیکتاتورها باشند و هزینه برخورد با معترضان را بالا برند.همچنین از تمامی گروه های سیاسی دعوت می کنیم با حمایت و حضور گسترده تر در این روز از موانع دشوار این راه بکاهند.
همچنان که  ما در اوج سرکوب و خفقان قرار داریم ایرانیان بیشماری در آن سوی مرزها فرصت های فراوانی برای کاستن موانع و رساندن صدای استبداد ستیز ملت ایران دارند. ما به عنوان خواهران و برادران کوچکتراز یکایک شما هموطنان عزیز درخواست داریم در این فرصت تاریخی اختلافات را کنارگذاشته و صدای رسایی برای این همه ظلم و سرکوب باشید.
 از همۀ اینها که بگذریم کلید فردای بهتر این دیار در دستان ما و شما هموطنان داخل مرزهای این دیار کهن است. این روزها روزهای سرنوشت سازی است. اگر بخواهیم ، جز ارادۀ ما هیچ چیزمؤثر نیست.
کار امروز برخی از ما پیگیری اخبار و بیانیه ها شده است، غافل از اینکه فرصت ها میگذرد و سرمایه ها انسانی و مادی دیارمان در حال نابودی است. باید برخاست و قدمی برداشت ، نوشتن شعار ،  پخش فراخوان و  یا حتی آگاه کردن یک هموطن و ترغیب آن به تعیین سرنوشتش کاری بزرگ است .
این چنین می شود که همچنان بیشمار می مانیم.
باید مراقب باشیم تا بار دیگر اسیر اشتباهات گذشته نشویم،برداشتن گام ها و شعار هایی که سرکوب هرچه بیشتر ما را فراهم کند کمکی جز به تمامیت خواهان نمی کند. راه چاره در این میان نگاهی انتقادی به حرکات و شعارهای گذشته مان و درس گرفتن از آنها و همچنین فروخوردن خشمی است که اگرچه هزار و یک دلیل برای ابراز آن هست ، اما هزار و دو دلیل نیز ما را بر آن می دارد به خاطر فردایی روشن تر و بهتر خود را کنترل کنیم. فراموش نکنیم که به قول گاندی :"دشمن ما تاریکی است و ما علیه تاریکی شمشیر نمی کشیم ، بلکه چراغ می افروزیم."
اینک، گرچه سهم کوچکی از این موج بیداری داریم ، بار دیگر از تمامی همراهان سبزمان برای ادای حقی که سهراب ها و نداها بر ما دارند و همچنین آنهایی که در اثر سرکوب گسترده امروز حتی نامشان را نیز نمی دانیم و نیز برای پاسداشت استقامت عرب سرخی ها و زیدآبادی ها و طبرزدی ها و نوری زاد ها و یزدی هاو همچنین در آستانه 25 بهمن ماه روز صدای مردم- که توسط دو یار استوار جنبش برای اعلام هبستگی با مبارزات ضد استبدادی مردمان مصر و تونس تعیین شده ، دعوت می کنیم تا یک صدا در شب های 23 و 24 بهمن ماه راس ساعت 22 دردهای مشترک را فریاد کنیم.
ائتلاف 25 بهمن
1389/11/22

*جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد های :
تهران مرکز
علوم و تحقیقات (تهران)
تهران جنوب
*گروه رسا(راه سبز امید)
*جمعی از دانشجویان دانشگاه شیخ بهایی اصفهان



۱۳۸۹/۱۱/۱۸

فراخوان سه گروه دانشجویی برای استقبال از روز صدای مردم



نزدیک است سالگرد بهاری که دل های پرشماری حسرت به ثمر نَنشستن نهالش را می خورند. درحالی که این روزها امواج استبداد ستیزی ، مردمان این نزدیکی ها را فراگرفته به سی و دومین سالگرد بهار آزادی در ایرانمان نزدیک می شویم.بهاری که اکنون از آن جز نامی باقی نمانده است.
هر روز بخشی از سرمایه های انسانی و مادی و فرصت های پیشرفت این دیار ازدست می روند. انسان های آزاده بسیاری ، هر کدام با کوله باری از تجربه و دانش، به بند کشیده شده اند. خانواده های بیشماری از لگد کوب شدن جوانه هایشان در اندوه فرورفته اند. آنانی هم که بر مسند امورند آنچه در کلامشان جلوه می نماید دروغ و ریا است. روند تحولات ، خواست ها و هدف ها را در میان ملت های آزاده دیگر آن چنان که خود می پسندند می نمایانند. از سویی حاکمان مصری را به مدارا با معترضان سفارش می کنند و  از دیگر سو در 20 ماه گذشته سخت ترین و بی رحمانه ترین رفتارها را با معترضان داخلی روا داشته اند. این ها را همه می دانیم. و با این همه، هر روز از یکدیگر می پرسیم راه حل چیست؟ چه باید کرد؟ اصلا مگر می شود کاری کرد، آیا سرنوشت محتوم مردمان خاورمیانه همین است ؟!
سخن گفتن از آرزوها و دردهای امروز دشوار است، از آنجا که بسیار است. آنچه روشن است این که همه ی ما خواهان روزی بهتر برای این دیاریم. روزی که هیچ عقیده ای محدود و هیچ اندیشه ای  تحمیل نشود . . .
سرعت تحولات در تونس و مصر داغ فرصت های از دست رفتۀ روزهای سبز را  بر دل هایمان نهاده و  ما را بر آن داشته که روز خشمی نو برپا کنیم. برخی هدف را تنها کنار رفتنِ حاکمان از مسندِ قدرت می دانیم و در این راه حاضریم از هر وسیله ای بهره جوییم. شاهد این مدعا زبان و ادبیات امروزِ عده ای  از ماست. 
 ما اکنون می توانیم حاکمیت را تغییر دهیم ولی چه سود که جامعه هنوز به سطح معقولی از خودآگاهی نرسیده است و استعداد تولید موانع مشابه را دارد . چه جای امید است که دیکتاتوری نوینی به ارمغان نیاورد. بیایید لحظه ای به برخوردمان با هنرمندانی که به هر ترتیب مورد استفاده ابزاری حاکمیت قرار گرفته اند ، بیندیشیم یا بت ساختن از همراهانمان را ببینیم...آیا می خواهیم فردا دوباره هر آن کس و هر آنچه نسبتی با حاکمیت امروز داشته حذف یا منزوی کنیم یا قدر سرمایه های هر چند بد پاسداری شده را نگه داریم. می خواهیم به جنگ اسم ها برویم و هر آنچه نشانی از امروز دارد،گرچه خوب، از میان ببریم، یا دوباره می خواهیم ... آه از این همه تکرار...
آری به نظر این چند جوانه در راه سبز ملت ایران، راه رسیدن به فردایی روشن از این مسیر می گذرد . . . آگاهی بخشی . . . که زنده باد خود آگاهی .
همچنان که این موضوع به بحث گذارده می شود ، این سوال برای هر یک از ما پیش می آید که تا به کی...؟ مردمان خسته را چه کنیم ؟ با ادامه این وضع دیگر از آن همه اسیر دربند و خانواده های داغدار چه می ماند؟ از سرمایه های مادی و معنوی این دیار چه خواهد ماند؟
به نظر می آید این مهم جز خواست و اراده ما به چیزی بستگی ندارد. اما در این میان تلاش گسترده برای آگاهی بخشی جز با ظهور جنبش ، با کمترین هزینه ها و متحدترین شکل که عامل استمرار و به ثمر نشاندن آن است، ممکن نیست.
اینک، گرچه سهم کوچکی از این موج بیداری داریم ، برای ادای حقی که سهراب ها و نداها بر ما دارند و نیز برای پاسداشت استقامت تاجزاده ها و زیدآبادی ها و طبرزدی ها و نوری زاد ها و یزدی هاو همچنین در آستانه 25 بهمن ماه روز صدای مردم- که توسط دو یار استوار جنبش برای اعلام هبستگی با مبارزات ضد استبدادی مردمان مصر و تونس تعیین شده ، از تمامی همراهان دعوت می کنیم تا یک صدا در شب های 23 و 24 بهمن ماه راس ساعت 22 دردهای مشترک را فریاد کنیم.
این فراخوان راه به جایی نخواهد برد مگر با حمایت گروه ها ، رسانه های سبز و همچنین دو همراه استوارمان مهدی کروبی و میرحسین موسوی-که بی گمان صدای آنها رساتر از هر رسا است.
به امید همراهی و اتحاد
گروه رسا- راه سبز امید-

اطلاعیه تحریریه - آغاز دوباره هفته نامه رسا



همراهان گرامی پس از مدتی توقف هفته نامه رسا از چهارشنبه چهارم اسفند ساعت 10 در قالبی نو و منسجم تر منتشر خواهد شد. امیدواریم در این گام نو با قدم های پیوسته ، همراه شما هموطنان باشیم. 

بدون همراهی شما نیز گام گذاشتن در این راه میسر نیست. منتظر ایده ها و یادداشت های شما گرامیان نیز هستیم.

۱۳۸۹/۱۰/۲۳

تحلیل گروه رسا بر استراتژی آگاهی بخشی



تقدیم به همه ی زندانیان استوار جنبش سبز که با استقامت و پیام هایشان ما را به امید و برخاستن فرا می خوانند.

تحلیل پیشرو درباره عملی ترین و ساده ترین ابزارمان است. ارداه ای که اگر در وجود ما نهادینه شود همچون ارتشی عمل می کند،که هیچ خواستی آن را جلودار نیست...

ارتــش سبــز بـیــداری بــه پـیــش ؛

ضرورت ها نیازها - راهبردهای ممکن

جوانه ها را می بینید.یکی پس از  دیگری سبز می شوند...در اوج سیاهی های ایرانمان، امروز آغاز  بهار است.از روزی که همراهِ  همراهِ جنبش سبز - میرحسین موسوی- به طور ویژه بر روی استراتژی آگاهی بخشی تاکید کرد، بیش از  11 ماه می گذرد.گرچه فرصت ها به سرعت از میان می روند. و گام های مورد انتظار در این راه کمی دیر برداشته می شوند، اما به مرور گروه ها و بخش های مختلف جنبش به این استراتژی روی می آورند.شاهد این مدعا انتشار نشریات کلمه ، اعتماد ملی ،رسا و قلم سبز در طول سه ماه اخیر و تولد سبزنامه هایی نو چون گذر است.به مرور نیز نشانه های این نشریات در این سوی و آن سوی شهر نمایان شده و می شود. نشانه هایی از جنس امید و بیداری.
چند لحظه تامل کنید ، شعار نمی دهیم؛
پیرامون خود را ببینید.جامعه ما امروز سرشار از زشتی هاست. حاکمان امروز دیارمان نیز از درون همین جامعه بالا آمده اند.به نظر ما برای رسیدن به روزی روشن در این دیار باید جامعه به سطحی از خودآگاهی برسد.نیازی که بشر را به خویشتن فرابخواند و ارزش های والای انسانی را به او متذکر شوند.ارزشی که خود متولد آگاهی است و همچنین مولد آن. و می تواند ملت ما را به سطوح بالاتر برساند. به جایگاهی که دیگر آن را نتوان به عنوان ابزار به کاربرد.ارزشی که نه ، «بودن» را برای ما تداعی کند که چگونه «شدن» را به ما بیاموزد. و خواست و اراده ی پیشرفت را در نهاد مردمان دیارمان زنده کند تا با تمام وجود هر لحظه گامی برای آن  بردارند. از این منظر جنبش سبز می تواند رشد  و بلوغ یک جامعه باشد.آغازی بر پایان تکرارها...
ما اکنون می توانیم حاکمیت را تغییر دهیم ولی این چه سودی داردزمانی که جامعه ما هنوز استعداد تولید موانع مشابه را دارد و به سطحی معقول از خود آگاهی نرسیده است. چه انتظار است که دیکتاتوری نوینی را به ارمغان نیاورد.لحظه ای برخورد ما با برخی از هنرمندان که به هر ترتیبی مورد استفاده ابزاری حاکمیت قرار گرفته اند ، را ببینید.جایی دیگر برخورد برخی از ما را در بت سازی از همراهانمان ببینید...آیا ما فردا می خواهیم دوباره هر آن کس و آن چه که نسبتی با حاکمیت امروز داشته حذف یا منزوی کنیم.یا قدر سرمایه های هر چند بد پاسداری شده را نگه داریم.می خواهیم به جنگ اسم ها رویم و هر آنچه نشانی از امروز دارد حتی نیک را از بین ببریم. یا دوباره می خواهیم ....آه از این همه تکرار...
ما باید ریشه های مصیبت های امروز را برکنیم و در این راه از خود شروع کنیم،و نه فقط نام انسان و انسانیت را که شکوه و جلال ارزش انسان را جستجو کنیم.که راهی بسیار سخت تر ولی روشن و مطمئن تر است.
آری به نظر این چند جوانه در راه سبز ملت ایران، راه رسیدن به فردایی روشن از این مسیر می گذرد . . . آگاهی بخشی .. که زنده باشد خود آگاهی .
جنبش سبز فرصتی است برای پاسخ به این نیاز که خود از برای همین مشکلات در اراده تک تک ما ظهور کرد.از این رو به حرکت در آوردن ارتش سبز بیداری نیاز به حس امید و بیشماری اندیشه های بیدارکننده دارد.دو عنصری که بی گمان از  ظهور جنبش سبز در صحنه اجتماع خلق می شوند.برای این باید تمام ابزار ها را به کار بست تا جنبش با کمترین هزینه ها و با ابتکار های نو و یا به کاربستن روش های امکان پذیر گذشته خود را ببیند.این نیازی مبرم جهت پیشروی این ارتش است.که تنها با مسئولیت پذیری تمام همراهان و فعالان جنبش و شجاعت به کارگیری روش های عملی امکان پذیر است.
اما پیش از هر چیز این خواست و اراده ماست که پیشبرنده این نیاز است.خواستی که از تمام ابزارها برای جلوبردنش بهره می جوید.از انتشار نشریات سبز تا تقویت رسانه سبز ایران(رساTV) و ایجاد فرصت های بیشتر و نو. برای پیشبرد هر یک از این روش های ممکن، گروهی از هموطنان باید برخیزند.چه در درون مرزهای این سرزمین و چه فراتر از این مرزها.
به نظر این چند جوانه راه سبز ایران  ممکن ترین راه برای حرکت رو به جلوی ارتش سبز بیداری در دیارمان ، انتشار بیشمار نشریات سبز است.و همچنین برای هموطنان خارج از کشور حمایت و مشارکت در پیشبرد رسانه های سبز .
در ادامه تاریخچه ای کوتاه از حضور و تاثیر چنین نشریاتی و همچنین موانع و ضرورت هایی که در انتشار این برگ ها وجود دارد را ارائه می کنیم.

اندکی تاریخچه

حضور و تاثیر نشریات غیر رسمی و یا شبنامه ها در برهه های تاریخی متفاوت قابل چشم پوشی نیست.حضور روزنامه " وقایع روز" در دهه وحشتناک شصت در شوروی که تازه از زیر دست استالین درآمده بود و تاثیر چشمگیرش ، و نمونه های مشابه آن پیش از انقلاب اسلامی  و در فواصل زمانی پیشتر،  نشان از تاثیر قابل توجه این ابزار است. این روزها اگرچه با پیشرفت تکنولوژی، راه های ارتباطی به مراتب گسترده تر شده ولی سرکوب و سانسور فراوان اهمیت استفاده از چنین ابزارهایی را دو چندان کرده است. که البته امروز می توان با کیفیتی بهتر و با راه هایی به مراتب ساده تر سراسر سرزمینمان را پوشش داد. گرچه با ظهور جنبش سبز انتشار بیانیه ها ، نامه ها و اخبار مهم و پخش آنها آغاز شد.اما سازماندهی و ایجاد حرکتی هدفمندتر در راستای آگاهی بخشی  ، پس از تاکید دو همراه استوار جنبش سبز مهدی کروبی و میرحسین موسوی - در بهمن ماه 1388 شکل یافت.به مرور با انتشار نشریات «نامه سبز» ، «تحول سبز» ، «آیینه» ، «رسا» ... تا پیش از خرداد89 اولین قدم ها برداشته شد... اما حضور پر رنگ این روش از مهرماه امسال با آغاز به کار انتشار روزنامه کلمه نمایان شد.


فرماندهان

غلو نیست اگر بگوییم فرماندهان این ارتش بی شمارانی هستند که لحظه لحظه این نشریات را رصد می کنند و نیاز ها و کمبودهای این راه را یادآوری می کنند و در کنار این در سیاهی های امروز دیارمان شجاعانه به انتشار این برگ ها در جامعه مان می پردازند.تا که اگر اینان نباشند این راه نیز هرگز به مقصد نمی رسد.

سربازان

عملی ترین روش برای پیشبردن استراتژی آگاهی بخشی تا کنون ، انتشار نشریات سبز (در حال حاضر:اعتماد ملی، دانشجو، رسا ، قلم سبز ، کلمه و گذر) بوده است،نخستین نیازی که درباره این نشریات به نظر ما می رسد استمرار و پیوستگی این نشریات است.درکنار این تهیه کنندگان این نشریات باید مراقب باشند تا در این حین موازی کاری پیش نیاید.چه بسا بهتر است هر کدام بر رویکرد و جنبه ای خاص تاکید کنند ، و جامعه هدف ، خاص خود را داشته باشند.نیاز های بیشتر را می توان از انتشار همزمان نشریات دیگر پاسخ گفت.برای نمونه گروه رسا برروی ایجاد آگاهی های عمیق و اندیشه تلاش می کند و همراه با  هفته نامه خود برای حفظ اخبار روز و نگاه اقتصادی روزنامه کلمه را منتشر می کند.
 تاکنون یکی از ضعف های عمده نشریات سبز بی توجهی به مسائل و موضوعات قومی بوده،این خلا می تواند با انتشار نشریات به زبان آنها و یا با رویکرد به این اقوام پر شود. ویژه نامه اخیر کلمه به زبان کردی شروع مبارکی است.
نیاز دیگر ، اهمیت و توجهی است که این نشریات باید به مخاطبان خود داشته باشند.باید به طور مستمر این حس تداعی شود که تحریریه این نشریات نیز از حضوری بی شمار تشکیل شده و تا حد ممکن تمامی افراد، توجه به ایده ها و نظرات شان را در آنها بیابند.
اما مهمترین نکته ای که دست اندرکاران این نشریات باید توجه کنند را می توان در قالب پاسخ مهندس موسوی به روزنامه قلم سبز یافت:"قلم هیچگاه یادش نرود که موقعی جنبش پیروز می شود که قلم ها بیشمار شوند و همه پاس آزادی و کرامت انسانی و احترام به عقاید هم را داشته باشند. "اینکه بدور از حس خود خواهی و تنگ نظری از تولد جوانه های نو استقبال کنیم و با همراهی پیکر جوان آنها و اشتراک تجربه ها از دشواری های راهشان بکاهیم.همچنان که ظهور هرچه بیشتر اما هدفمند این نشریات هزینه های برخورد را بالا می برد.و فرسایش اقتدارگرایان را در برخورد با این برگ های سبز موجب می شود.
***
تا کنون از خود پرسیده ایم که در این راه چقدر گام برداشته ایم؟
برخی از ما خسته شده ایم  و بدنبال  ایجاد هر چه سریعتر یک تغییر.برخی دیگر رها کرده ایم و نا امید.
درست است که اگر خستگان را طلب باشد و قوت نبود گر ما بیداد کنیم ، شرط مروت نبوَد ، ما برادران و خواهران شما نیز قصد سخن سرایی نداریم و سخن را کوتاه می کنیم:
به چشم های بی قرارتان سوگند می خوریم فردای سبز این دیار در همین نزدیکی هاست.تنها نیازمند همراهی تک تک ماست.همراهی که از خود شروع می شود و با پیشبرد آگاهی بخشی از هر وسیله ای ، روزی سبز را درکنار یکدیگر خواهیم داشت...باور کنید...
شاید در کنار خود سازی قراری بین خودمان به پیشروی هرچه بیشتر این مهم کمک کند قراری مثل اینکه هرکدام از ما با انتشار 7 نسخه از یکی از این برگ ها در هفته و رساندن آن به دوستان و آشنایانمان همراه یکدیگر باشیم. دیری نمی گذرد که خود نیز به یک گیرنده تبدیل می شویم...
برخیزید،که اگر امروز ما بترسیم یا خسته شویم سرنوشتی تلخ رقم خواهد خورد.برای ایران، برای آیندگان و برای خودمان.آری تلخ تر از این.
 
فردای سبز در همین نزدیکی هاست .برای پاسداری از آن برخیز
گروه رسا-راه سبز امید-
23/10/1389