۱۳۸۹/۱۱/۱۸

فراخوان سه گروه دانشجویی برای استقبال از روز صدای مردم



نزدیک است سالگرد بهاری که دل های پرشماری حسرت به ثمر نَنشستن نهالش را می خورند. درحالی که این روزها امواج استبداد ستیزی ، مردمان این نزدیکی ها را فراگرفته به سی و دومین سالگرد بهار آزادی در ایرانمان نزدیک می شویم.بهاری که اکنون از آن جز نامی باقی نمانده است.
هر روز بخشی از سرمایه های انسانی و مادی و فرصت های پیشرفت این دیار ازدست می روند. انسان های آزاده بسیاری ، هر کدام با کوله باری از تجربه و دانش، به بند کشیده شده اند. خانواده های بیشماری از لگد کوب شدن جوانه هایشان در اندوه فرورفته اند. آنانی هم که بر مسند امورند آنچه در کلامشان جلوه می نماید دروغ و ریا است. روند تحولات ، خواست ها و هدف ها را در میان ملت های آزاده دیگر آن چنان که خود می پسندند می نمایانند. از سویی حاکمان مصری را به مدارا با معترضان سفارش می کنند و  از دیگر سو در 20 ماه گذشته سخت ترین و بی رحمانه ترین رفتارها را با معترضان داخلی روا داشته اند. این ها را همه می دانیم. و با این همه، هر روز از یکدیگر می پرسیم راه حل چیست؟ چه باید کرد؟ اصلا مگر می شود کاری کرد، آیا سرنوشت محتوم مردمان خاورمیانه همین است ؟!
سخن گفتن از آرزوها و دردهای امروز دشوار است، از آنجا که بسیار است. آنچه روشن است این که همه ی ما خواهان روزی بهتر برای این دیاریم. روزی که هیچ عقیده ای محدود و هیچ اندیشه ای  تحمیل نشود . . .
سرعت تحولات در تونس و مصر داغ فرصت های از دست رفتۀ روزهای سبز را  بر دل هایمان نهاده و  ما را بر آن داشته که روز خشمی نو برپا کنیم. برخی هدف را تنها کنار رفتنِ حاکمان از مسندِ قدرت می دانیم و در این راه حاضریم از هر وسیله ای بهره جوییم. شاهد این مدعا زبان و ادبیات امروزِ عده ای  از ماست. 
 ما اکنون می توانیم حاکمیت را تغییر دهیم ولی چه سود که جامعه هنوز به سطح معقولی از خودآگاهی نرسیده است و استعداد تولید موانع مشابه را دارد . چه جای امید است که دیکتاتوری نوینی به ارمغان نیاورد. بیایید لحظه ای به برخوردمان با هنرمندانی که به هر ترتیب مورد استفاده ابزاری حاکمیت قرار گرفته اند ، بیندیشیم یا بت ساختن از همراهانمان را ببینیم...آیا می خواهیم فردا دوباره هر آن کس و هر آنچه نسبتی با حاکمیت امروز داشته حذف یا منزوی کنیم یا قدر سرمایه های هر چند بد پاسداری شده را نگه داریم. می خواهیم به جنگ اسم ها برویم و هر آنچه نشانی از امروز دارد،گرچه خوب، از میان ببریم، یا دوباره می خواهیم ... آه از این همه تکرار...
آری به نظر این چند جوانه در راه سبز ملت ایران، راه رسیدن به فردایی روشن از این مسیر می گذرد . . . آگاهی بخشی . . . که زنده باد خود آگاهی .
همچنان که این موضوع به بحث گذارده می شود ، این سوال برای هر یک از ما پیش می آید که تا به کی...؟ مردمان خسته را چه کنیم ؟ با ادامه این وضع دیگر از آن همه اسیر دربند و خانواده های داغدار چه می ماند؟ از سرمایه های مادی و معنوی این دیار چه خواهد ماند؟
به نظر می آید این مهم جز خواست و اراده ما به چیزی بستگی ندارد. اما در این میان تلاش گسترده برای آگاهی بخشی جز با ظهور جنبش ، با کمترین هزینه ها و متحدترین شکل که عامل استمرار و به ثمر نشاندن آن است، ممکن نیست.
اینک، گرچه سهم کوچکی از این موج بیداری داریم ، برای ادای حقی که سهراب ها و نداها بر ما دارند و نیز برای پاسداشت استقامت تاجزاده ها و زیدآبادی ها و طبرزدی ها و نوری زاد ها و یزدی هاو همچنین در آستانه 25 بهمن ماه روز صدای مردم- که توسط دو یار استوار جنبش برای اعلام هبستگی با مبارزات ضد استبدادی مردمان مصر و تونس تعیین شده ، از تمامی همراهان دعوت می کنیم تا یک صدا در شب های 23 و 24 بهمن ماه راس ساعت 22 دردهای مشترک را فریاد کنیم.
این فراخوان راه به جایی نخواهد برد مگر با حمایت گروه ها ، رسانه های سبز و همچنین دو همراه استوارمان مهدی کروبی و میرحسین موسوی-که بی گمان صدای آنها رساتر از هر رسا است.
به امید همراهی و اتحاد
گروه رسا- راه سبز امید-

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر